طنز/ کافی ایز گود فور می...

خراسان/ ما یک فامیل داریم باباش پول خرج کرد این بره خارج درس بخونه، یک سال بعد گفت طاقت دوری مامان و بابام رو ندارم و برگشت. اما چه برگشتنی. کلاً یک سال اون جا بوده و الان 5، 6 ساله برگشته اما هنوز نمیتونه درست و حسابی فارسی حرف بزنه. یکی نیست بهش بگه اخوی گرامی، تو که یک ساله چنان غرق در زبان انگلیسی شدی که زبان مادری رو فراموش کردی، یعنی زبان آموز خوبی هستی دیگه. یه ذره تلاش کن تا دوباره فارسی رو هم یاد بگیری. یعنی اگه یک خارجی مادرزاد بود تو این 5، 6 سال فارسی رو یاد گرفته بود. مثلاً میاد خونه ما می گه: ببخشین خاله جون... (آخ آخ لو دادم طرف پسرخالمه، خیلی بد شد، خوب شد نگفتم پسر خاله نرگسه و گرنه بدتر میشد) خلاصه می گه ببخشین خالهجون، شما از اون (مکث طولانی میکنه و ما باید یکی یکی حدس بزنیم لیوان آب؟ چایی؟ خربزه؟ چغندر؟) بعد می گه شما چی بهش می گین؟ (بعد حتی انگلیسیش رو نمی گه که ما بگیم فارسیش چیه) باز ما کلی حدس میزنیم که یهو یادش میاد و می گه: کافی... کافی ایز گود... بعد ما
می گیم قهوه میخوای؟ یهو محکم میزنه روی پیشونیش که آره قهوه، یادم رفته بود. حالا بماند بچه بود میاومد خونه ما ناچار بودیم سماورمون رو مخفی کنیم چون
اون قدر چای میخورد که صنعت چای کشور دچار بحران میشد. خلاصه از این مدل آدمها نباشین. وری تنکیو.
طنزپرداز: دانیال دایی داووداینا